Monday, December 22, 2008

نامه ی میرزا به لنین- متن مرامنامه ی نهضت جنگل « بعد از ۹۳ سال هنوز دست نیافتنی می نماید.»

نامه ی میرزا به لنین

این متن نامه ای است که میرزا برای لنین فرستاد
«… پیش از ورود ارتش سرخ به انزلی من و همکارانم در جنگل های گیلان به ضد مظالم انگلیس و دولت سرمایه داری ایران می جنگیدیم و تنها قدرت واقعی و ذیصلاح ما بودیم که توانستیم مافوق تصور به نام آزادی پرچم سرخ را برافرازیم به تمام جهان آزاد شدنمان را از قیود سرمایه داری اعلام کنیم. پروپاگاندهای اشتراکی در ایران عملا تاثیرات سوء می بخشد زیرا پروپاگاندچی ها از شناسایی تمایلات ملت ایران عاجزند. من به نمایندگان شما در موقعش گفتم که ملت ایران حاضر نیست برنامه و روش بلشویرم را قبول کند زیرا این کار عملی نیست و ملت را به طرف دشمن سوق می دهد. نمایندگان شما با من همعقیده شده و از سیاست من پیروی کردند(اشاره به مذاکرات و توافق های جلسه دوم خرداد ۱۲۹۹ در انزلی با رهبران حزب عدالت در حضور ارژنیکیدرزه- ش-ر) زیرا تشخیص دادند که فقط اتخاذ این سیاست است که می تواند ما را به وصول به مقاصدمان در شرق کامیاب سازد و با تعقیب همین سیاست است که تسلط انگلستان از شرق دور و نفوذ شاه محو می شود. من با دوستانم به شهر آمده حکومت سوویتی تشکیل دادیم و پرچم انقلاب سرخ را برافراشتیم». (فخرایی,همان,ص ۲۷۹) میرزا در همین نامه گله می کند که شیوه کار و برنامه ی حزب کمونیست ایران در میان مردم گیلان موجب تقویت ضد انقلاب شده و این عوامل در میان مردم نفوذ کرده اند. او در حالی که از دولت شوروی می خواهد از انقلاب در گیلان حمایت کند , با صراحت و قاطعیت دخالت دولت های خارجی در امور ایران در دخالت آنان در امر انقلاب را رد می کند و می نویسد:
«… مداخلات نامشروع در کارهای داخلی سبب شد که انقلابیون ایرانی از خود سلب مسوولیت کنند و صریحا اعلام دارند که کار کردن با این وضع به هیچ وجه امکان ندارد. ما معتقدیم که قدم اول را برای آزادی ایران برداشته ایم لیکن خطر از جانب دیگر به ما روی آورده است؛ یعنی اگر از مداخله خارجی در امور داخلی جلوگیری نشود معنیش این است که هیچوقت به مقصود نخواهیم رسید زیرا بجای مداخله یک دولت خارجی که تاکنون وجود داشت مداخله ی دولت خارجی دیگری شروع شده است. ما نمی توانیم افتخارات انقلابی خود را که طی ۱۴ سال کوشش و فداکاری بدست آورده ایم یکباره محو کنیم و به حقوق ملت ایران خیانت ورزیم…».(فخرایی,همان,ص ۲۸۲)
میرزا به نام حکومت انقلابی گیلان به دستور بازگشت کاژانف فرمانده ی ارتش سرخ در گیلان, که نسبت به انقلاب ایران علاقه نشان می داد اعتراض کرد و از لنین خواستار پاسخ مثبت درباره ی نکات ذیل شد:
۱- عملی ساختن قول نمایندگان روسیه سویتی که به ملت آزاد ایران داده اند. همچنین منع مداخلات آذربایجان سویتی در امور داخلی ایران بر طبق یادداشت رفیق چچرین؛
۲- شناختن اختیارات جمهوری ایران, چنانچه شوروی عملات فرقه اشتراکی را تایید می کند در آن صورت لازم می آید در برنامه کار, بر طبق شرایط سیاسی ایران و ممالک شرق تجدید نظر شود؛
۳- رد اموال و دارایی اتباع ایران که در آذربایجان سویتی مصادره شده؛
۴- احضار ابوکف و اعزام مجدد رفیق کاژانف زیرا وجود شخص اخیر از نظر تخصص نظامی کمال اهمیت را حائر است و عملیات درخشانش این ضرورت را بوجود آورده است.(فخرایی,همان,ص ۲۸۲)
میرزا در نامه ای دیگر از سرخوردگی عمیقش از رفتار اعضای حزب عدالت و نیروهای شوروی که در میان مردم گیلان ایجاد نارضایتی کرده اند سخن می گوید:
… اگر این اقدامات شما دوام پیدا کند ناچاریم به هر وسیله باشد به تمام احرار و سوسیالیست های دنیا حالی کنیم که وعده های شما همه اش پوچ و عاری از صحت و صداقتند. به نام سوسیالیسم اعمالی را مرتکب شده اید که لایق قشون مستبد نیکلا و قشون سرمایه داری انگلیس است.
با یک فرقه ی آزادی طلب و یک جمعیت انقلابی که مشقت های متوالی چندساله دیده و هنوز هم محصور دشمنان است آیا این نوع معامله می کنند؟ ما غیر از این مسئله ساده که گفتیم فعلا عملیات شما در یک گوشه ی ایران به جای منفعت, مضرت می بخشد و مقصود را عقب می اندارد و باید صبر کرد و تدریجا عقیده را رسوخ داد آیا عنوان دیگری کردیم؟(فخرایی,همان,ص ۹۱)
میرزا در همین نامه اضافه می کند:
من و رفقایم محال است آلت دست آنها بشویم. عاری از شرف می دانم کسی را که حقوق حاکمیت و استقلال مملکت را هدیه شغل و مقام کند… من استقلال ایران را خواهانم و بقای اعتبارات کشور را طالبم, آسایش ایرانی و همه ی ابنای بشر را بدون تفاوت دین و مذهب شایقم. من مبارزات لنین و تروتسکی و براوین و سایر زمامداران عاقل را که گفته اند هر ملتی باید مقدراتش را خود در دست بگیرد قبول داشته و در مقام اجرایش هستم . هرکس که در امور داخلیمان دخالت کند ما او را در حکم انگلیس و نیکلا و درباریان مرتجع ایران می شناسیم. من آلت دست قوی تر از شما نشده ام چه رسد به شماها. ما با شرافت زیست کرده ایم و با شرافت مراحل انقلابی را طی کرده ایم و با شرافت خواهیم مرد.(فخرایی, همان ,ص ۳۰)
منبع: نهضت جنگل, شاپور رواسانی,قرن پژوهش های فرهنگی

No comments: