Wednesday, July 30, 2008

در آن روزگار به نقال "گوسان" می گفتند. گوسان های اشکانی را به هنگام اجرای قصه های حماسی در دربار پادشاهان و در میان مردم خنیاگران همراهی می کردند،

"امیدواری آصفی از شکست همه تیم ها
آصفی که به نوعی قصد شوخی با بازیکنان پرسپولیس را داشت ادامه داد: امیدوارم در مسابقات لیگ هشتم همه بازی هایتان را با پیروزی به پایان ببرید جز یک بازی!
سفیر ایران در امارات در جمع بازیکنان پرسپولیس ابراز امیدواری کرد این تیم بتواند در فصل هشتم لیگ برتر همه تیم ها بجز استقلال را شکست دهد!
حمیدرضا آصفی شب گذشته در محل اردوی تیم فوتبال پرسپولیس حاضر شد و ضمن دیدار با کادر فنی و بازیکنان این تیم خطاب به سرخپوشان گفت: شما از جمله تیم های پرطرفدار ایران و آسیا هستید که باید برای شادی دل مردم تلاش کنید.
آصفی که به نوعی قصد شوخی با بازیکنان پرسپولیس را داشت ادامه داد: امیدوارم در مسابقات لیگ هشتم همه بازی هایتان را با پیروزی به پایان ببرید جز یک بازی!
البته بازیکنان پرسپولیس که متوجه منظور آصفی در دیدار با استقلال شدند در پاسخ گفتند: اتفاقا ما قصد داریم هر طور شده در آن بازی به پیروزی برسیم.
حمیدرضا آصفی سپس زمینه برطرف شدن مشکل روادید مربی برزیلی پرسپولیس و آتسو مدافع این تیم برای ورود به ایران را فراهم کرد.
همچنین هدایتی عضو هیئت مدیره باشگاه پرسپولیس به هر یک از بازیکنان این تیم هزار دلار و به همراهان پانصد دلار به عنوان پاداش و عیدی روز مبعث اهدا کرد.
بازیکنان تیم فوتبال پرسپولیس امروز استراحت دارند و امشب از طریق فرودگاه امام خمینی(ره) وارد تهران خواهند شد.
تیم فوتبال پرسپولیس در نخستین دیدار خود در هشتمین دوره رقابتهای لیگ برتر به مصاف تیم فوتبال سایپا خواهد رفت.
این خنیاگران قصه گو به سرزمین های دیگر هم می رفتند و داستان های حماسی و پهلوانی ایرانیان را برای مردم بیان و نقل می کردند. بنابر گزارش های تاریخی، پیش از آن که نهضت اسلامی در مکه شکل بگیرد، نصر بن حارث، خالوزاده (پسر دایی) پیامبر [اسلام]، هر بار که برای تجارت به حیره می رفت، طومارهایی از داستان های پهلوانی ایرانیان، مانند رستم و اسفندیار را می خرید و به مکه می برد و برای مردم قبیله اش می خواند."
در بدو ورود اسلام به ایران نیز راویان داستان های پهلوانی و رزمی ایران باستان دوره گردی می کردند که فردوسی به چندی از آنان اشاره کرده است. برخی از آنها به هنگام تعریف داستان ها ساز می نواختند.
در سده های پنجم و ششم هجری نقالان هم سنی و هم شیعه بودند. به نقالان سنی که داستان های حماسی ایران باستان و فضایل نخستین خلیفه های اسلام را می سرودند، فضایلی خوان می گفتند.
داستان گویان شیعه را که افزون بر داستان های اسطوره ای ایران قصه هایی را درباره علی و خاندان پیامبر اسلام می خواندند، مناقبی خوان می نامیدند. در دوره صفوی هنر مناقبی خوان ها رواج بیشتر یافت.
پرویز ممنون، استاد تئاتر و پژوهشگر نمایش، در برنامه نمایشگران، درباره رواج نقالی و پرده خوانی در دوره صفویه مى گويد: "دوره صفویه دوره پیدایش قهوه خانه است و باب شدن قهوه خانه در اصفهان کاری بود که صفویان خیلی به آن اهمیت می دادند."
"شاه عباس هر نقال ممتازی را که در اقصی نقاط ایران پیدا می کرد، به اصفهان می آورد و به او یک قهوه خانه می داد و حتا خود شاه به قهوه خانه او می رفت و می نشست و بدین گونه نقال ها را تشویق می کرد... حتا به برخی از نقال ها اجازه داده بود که در قهوه خانه شب ها مشروب بفروشند."
به گفته آقای ممنون، یکی از انگیزه های شاه عباس برای تشویق نقالی، علاقه خود او به تفنن بود، اما انگیزه مهم تر ضرورت یکپارچه کردن ملت در برابر ترکان عثمانی بود که دشمن بزرگ صفویان به شمار می آمدند. بدین منظور در قهوه خانه ها نقالان عمدتا شاهنامه می خواندند.
علی بلوکباشی می نویسد: "در دوره قاجار (هم) قصه خوانی رشد و بالندگی فراوان یافت و همچنان تا نخستین دهه های قرن چهاردهم شمسی شکوفایی داشت. نقالان این دوره، به ویژه نقالان دربار شاهان و امیران، باید باخبر از تواریخ، مستحضر از اخبار و اشعار و نوادر و نکات، و دقیقه یاب و نکته سنج می بودند."
در جریان تکامل نقالی هنر دیگری هم از آن مشتق شد که اکنون با نام "پرده خوانی" راه خود را می پیماید. در واقع، پرده خوانی ترکیبی از "قوالی" ( نقالی همراه با ساز و آواز) و نقاشی مردمی است.
پرده، پارچه کرباسی است منقش با حوادث داستان که غالبا مربوط به شاهنامه یا رویدادهای مذهبی ای چون واقعه کربلا می شود. محمود صباحی درباره این نقاشی ها می نویسد: "برخی پیشینه این نوع نقاشی مردمی را قرن ها پیش از پیدایش قهوه خانه و همزمان با سنت دیرینه قصه خوانی و مرثیه سرایی و تعزیه خوانی در ایران می دانند و به زمان نگارگری بر سفالینه ها و شمایل های سوگ سیاووش می رسانند."
"برخی نیز نقاشی های مانی را سرچشمه تاریخی این گونه القائات مذهبی می دانند. این احتمال نیز هست که صحنه پردازی و بازآفرینی وقایع کربلا از طریق نقاشی، در سده های یازدهم و دوازدهم هجری شمسی، تحت تاثیر نقاشی های رافائل و میکل آنژ در ایران رواج یافته باشد."
در دو گزارش مصور این صفحه می توانید نمونه هایی از کار يک پدر و پسر نقال و پرده خوان را ببینید.
پرده خوانی جدید آنلاین

وقتی می‌گوییم زبان مادری، منظورمان چیست!؟ چرا زبان را، با صفت مادری، همراه و، همخون و، همجان کرده‌ییم؛ و نه با، صفت پدری!؟

؟ چرا زبان را، با صفت مادری، همراه و، همخون و، همجان کرده‌ییم؛ و نه با، صفت پدری!؟ مساله‌ی پنهان و، آشکار، رابطه‌ی بیرونی و، درونی و، ریشه‌یی مادری با زبان، و زبان با مادر چیست!؟ دراین جا نمی‌خواهم ، به چند و، چون و، چرا و، تفسیر و، تعبیر بنشینم که، اولن زبان چیست و، دومن، مادر کدام ست!؟ و یا، پدر چیست و، چی نیست، که مادر هست!؟ که چرا، پدر، مادر نمی‌شود و، با زبان هماهنگ و، هموزن و، همجان نمی‌گردد؟ که این بحث، جا و، روحیه و، حوصله‌ی وسیعتری می‌طلبد که، درحدو، حدود، این نشست ساده و، صمیمانه‌ی ما نیست

حسودها مانع رابطه با آمريکا هستند، آيا می توان اميدوار بود يکی مثل «نيکسون» در يکی از طرفين، ظهور کند و به کشور مخالف ديرينش سفر کند؟


فقيهی: آيا می توان اميدوار بود يکی مثل «نيکسون» در يکی از طرفين، ظهور کند و به کشور مخالف ديرينش سفر کند؟امير احمدی: من هر احتمالی رو می دهم، اوباما گفته که اگر رييس جمهور بشود با رييس ايرانی ملاقات می کنم، حتی مک کين هم ممکن است اين کار رو بکند، البته نيکسون همين جوری هم بلند نشد برود به چين، بلکه به قول خودمون می گوييم «امام طلبش کرد رف حرم امام رضا»، اوباما يا مک کين نيز بايد طلب بشوند، آمريکايی ها هميشه گفتن ما حاضر به مذاکره هستيم با ايرانيانی صاحب قدرت در مجموعه سياسی کشور، اما طرف ايرانی هميشه می گويد که مذاکره نمی کنم و دوست نداريم مذاکره کنيم!اما به نظرم، اگر قرار باشد مذاکره ای صورت گيرد بايد حتمآً از سوی ايران گامی مثبت انجام شود، آن جريان نيکسونی که اشاره کرديد در صورتی به وقوع خواهد پيوست که طرف ايرانی امادگی بيشتری نشان دهد.
فقيهی: فکر می کنيد در حال حاضر ايران آمادگی بيشتری برای برقراری اين رابطه داشته باشد؟امير احمدی: در حال حاضر، به نظرم ايران تمايل بيشتری دارد، هر چند صحبت هايی که البته احمدی نژاد طرح می کند، راه ايران به واشنگتن را می بندد، آمريکايی ها کمتر از گذشته به رابطه با ايران علاقه نشان می دهند و تنش اين رابطه زياد شده، اما اعتقاد دارم يک جهش بزرگ لازم است، من اگر جای ايرانی ها بودم يک پارچ آب يخ روی صورت آمريکا می ريختم تا طرف آمريکايی از خواب بيدار شود، منظورم از اين مثال، برداشتن چند گام مثبت از سوی تهران است، چون اگر چنين کاری نکنيم ، راه به جايی نمی بريم

Friday, July 25, 2008

gooya news :: society : جامعه شناسی ِ "نارضايتی"، بخش اول، جمعه گردی

جامعه شناسی ِ "نارضايتی"، بخش اول، جمعه گردی

دوست دارم در اينجا نمونه ای از تاريخ معاصر آمريکا را خاطر نشان کنم چرا که معتقدم، در جهان معاصر ما، آمريکا کاراترين سيستم دموکراتيکی را دارا است که «تا کنون» بشر موفق به ايجاد آن شده است؛ هرچند که نقائص اين سيستم نيز بی شمارند. اگر منتقدين من نکوشند تا با شعارهای ضد «دموکراسی بورژوائی» و «آمريکای جهانخوار» خود مرا مورد حمله قرار دهند، می توانم نشان دهم که چگونه سيستم های نظارتی قانونی می توانند رئيس جمهور مقتدری همچون نيکسون را ـ بخاطر کار گذاشتن ميکروفنی در ستاد انتخاباتی حزب رقيب ـ به زير کشيده و او را مجبور به استعفاء کنند. چنين حادثه ای را من، در سراسر عمر خود، در سيستم های «واقعاً موجود» ی ـ که بديل دموکراسی غربی محسوب می شده اند ـ نديده ام، چه رسد به سيستم هائی که آشکارا ـ با تکيه بر احکام الهی مثلاً ـ حقوق بشر را پديده ای فرهنگی و آمده از جهان غرب می پندارند و حقوق مزبور را شامل حال مردم کشورهای خود نمی دانند.اما گفتم که در جوامع دموکراتيک مکانيسم هائی هم وجود دارند که به مردم مربوط می شوند. اين مکانيسم ها چيزی نيستند جز «وجود امکان بيان نارضايتی ها و اقدام های دسته جمعی»، آن هم در جهت احقاق حقوقی که بعلت بی عدالتی ها يا تبعيض ها از دست رفته اند. اين «امکان» مشابه همان خطوط لوله ای است که چاه نفت را به پالايشگاه متصل می سازند و اجازه می دهند تا انرژی های فشردهء نارضايتی از طريق پالايش يافتن بصورت اعمال تغييراتی مناسب و لازم در کل سيستم دموکراتيک عمل کنند و سرزندگی و بقای آن را برای مدتی دراز تضمين نمايند. بنظر من، اين «امکان» همان آزادی داشتن سنديکاها و اتحاديه های صنفی، گروه های عمل اجتماعی، و نهادهای مدنی و مستقل، همچون احزاب و ان.جی.او ها، مطبوعات و رسانه های آزاد و مستقل و نظاير آنهاست. اين نهادها ـ در واقع ـ کانال هائی هستند که می توانند نارضايتی ها را فرموله و معنادار ساخته و آنها را از طريق اعمال روندهای دموکراتيک تبديل به انرژی لازم برای تصحيح و ترميم و نوسازی کل سيستم دموکراتيک کنند و، در نتيجه، انرژی های انباشتهء نارضايتی را بصورتی مفيد و با سود فراوان در خدمت جامعه قرار دهند.همينجا گفته باشم که بر اين نکته نيز واقفم که خرده گيران عجول همهء راه های پالايش نارضايتی های اجتماعی را با عنوان استفاده از «سوپاپ اطمينان ديگ های بخار» رد می کنند. اين نظر بخصوص از آن کسانی است که دوست دارند «ديگ های بخار» بترکند و از اينکه «مهندسان» برای اين ديگ ها «سوپاپ اطمينان» تعبيه می کنند دلخورند و ابتکار و اختراع آنان را مخل نقشه های خويش می بينند. مشکل من با اينگونه نگرش آن است که اساساً تشبيه «جامعه» به «ديگ بخار» قياسی مع الفارق است. يعنی، جامعه (بر خلاف ديگ بخار) به آن خاطر بوجود نمی آيد که هميشه نارضايتی ها را تا آستانهء تحمل و لحظهء پيش از انفجار در خود تلمبار کند. در مورد ديگ بخار کارکرد مهندسان آن است که چون لحظهء خطرناک فرا رسد، با استفاده از سوپاپ های اطمينان، از ميزان فشار درون سيستم بکاهند. اما جوامع دموکراتيک شباهتی به ديگ بخار ندارند و برای دسترسی کل اعضاء خود به رفاه و خوشبختی و به زيستی ساخته می شوند و مکانيسم های دفاعی آنها نيز بايد، از يکسو، از ايجاد نارضايتی وسيع خودداری کرده و از سوی ديگر راه های ساماندهی و پالايش مفيد آنها را در خود داشته باشند. در واقع تنها وقتی می توانيم از تشابه بين «جامعه» و «ديگ بخار» سخن بگوئيم که حاکميت مورد نظر ما از بين حاکميت های استبدادی و سرکوب گر انتخاب شده باشد؛ زيرا ـ همانگونه که لحظه ای پيش بيان شد ـ اينگونه حاکميت ها اساساً بر بنياد ايدئولوژيک / مذهبی بی عدالتی و برقراری تبعيض بوجود می آيند و حاصل کارشان نيز چيزی جز انباشت نارضايتی و بالا رفتن فشار داخلی ديگ بخار نيست. در نتيجه، آن گروه از «مهندسان نارضايتی» نيز که در خدمت اين حکومت ها هستند ناگزيرند بکوشند تا با تعبيه و استفاده از «سوپاپ های اطمينان» از انفجار نهائی کل دستگاه جلوگيری کنند.حال بگذاريد مطلب اين هفته را با توضيح اين نکته به پايان رسانم که چرا می انديشم اصلاح طلبان داخل و بيرون حکومت اسلامی ايران نيز بيشتر «مهندسان سوپاپ اطمينان» اند تا مهندسان و اصلاح گران واقعی سيستم های دموکراتيک. نخست اينکه معتقدم سيستم های دموکراتيک و غيردموکراتيک اساساً از اولين پيچ و مهره های ساختار خويش با يکديگر متفاوتند و لاجرم، معنای برنامه های «اصلاح طلبی» نيز در مورد آنها با اصلاح طلبی در متن جامعهء دموکراتيک فرق دارد.اصلاح طلبان جوامع دموکراتيک در واقع همان نهادهای مستقل اند که پالايشگاه های اصلی تبديل نارضايتی به فرآورده های مفيد نوسازی و ترميم محسوب می شوند، حال آنکه اصلاح طلبان جوامع استبدادی کارشان تنها فاصله انداختن بين انفجاری شدن نارضايتی عمومی، رسيدن به آستانهء تحمل و خريدن فرصت برای حاکميت سرکوبگر است. آنها سيستم غير دموکراتيک را اصلاح نمی کنند بلکه انفجار آن را به تأخير می اندازند؛ يعنی می کوشند تا شرايط لازم برای استفاده از روش دوم مهندسی نارضايتی (سرکوب) را به وضعيت استفاده از روش اول (تحمل) تبديل کنند. توجه کنيم که در اينجا بحثی اخلاقی در بين نيست و کارکرد اين قواعد ربطی به نيات و اهداف اصلاح گران بی خبر از آن کارکردها ندارند چرا که نتايج کار هر اصلاح گری را نوع حکومتی که او با آن پيوند دارد معين می سازد. در نتيجه، جدا از نيات شخص اصلاحگر، اصلاح دولت سرکوبگر يعنی تضمين ادامهء حيات نهادی که بصورتی دم افزون سرکوبگر تر می شود، حال آنکه اصلاح جامعهء دموکراتيک چيزی نيست جز تعديل و کاراتر کردن سيستمی که هم در خدمت مردمان است، و هم در راستای ناراضی کردن آنها نمی کوشد و خاصيتش نيز وصول به استقرار رضايت عمومی است.