Thursday, December 25, 2008

اکبر افتخاری دیروز بهترین بازیکن آسیا و امروز راننده تاکسی شهر

گوش چپ كلاسيك غوطه ور در ترافيك




اكبر افتخاري از روزي كه به خاطر بازي در تيم‌هاي تهراني پاي به اين شهر گذاشت همواره ساكن محله‌هاي اطراف ورزشگاه پير شهر امجديه بوده است . از آخرين باري كه به طور رسمي به عنوان بازيكن وارد زمين شد، چيزي حدود ۳۴ سال مي گذرد. اما هنوز بيشتر مسافراني كه سوار تاكسي «اكبر افتخاري» مي‌شوند،گوش چپ كلاسيك سابق تيم‌هاي ملي، دارايي، تاج، عقاب واين آخرها پرسپوليس را هنوز به خاطر دارند. هنوز خيلي‌ها به ياد دارند روزي را كه او به عنوان اولين بازيكن ايراني در تيم منتخب آسيا در سال ۱۹۶۸ ميلادي در برابر آرسنال بازي كرد و همان موقع توپچي‌هاي سرخ‌پوش شهر لندن خواهان بازي او در تيمشان شدند. با گذشت سال‌ها از آن روزها ، اكنون اكبر افتخاري براي چرخاندن چرخ زندگي با يك تاكسي پيكان در خيابان‌هاي پايتخت به مسافر كشي مي پردازد. افتخاري بازي‌هاي ابتدايي خود را در برابر تيم‌هاي خارجي متشكل از ملوانان كشتي‌هاي باري در زمين‌هاي شوره‌زار انجام داد. او امروز يكي از جوانان قديم است كه در اولين قهرماني تيم ملي فوتبال ايران حضور داشته و در روزهايي كه همه چيز رنگ و بوي توپ و چمن را گرفته با او به عنوان جوان قديم به گفت و گو نشسته‌ايم:

 

فوتبال را به طور رسمي از چه سني شروع كرديد؟

از ۷ سالگي دنبال توپ مي دويدم. يادم است آن موقع توپ نبود. من ، مرحوم محراب شاهرخي و ناظم گنجاپوراز همان روزهاي كودكي هميشه با هم بوديم. آن موقع‌ها توپ پلاستيكي بود ولي چون ما پول نداشتيم با كاغذ يا پارچه كهنه يك چيزي شبيه به توپ درست مي‌كرديم و با پاي برهنه در زمين هاي شوره زار بندر شاهپور دنبال آن مي دويديم. يادم است هر روز بعد از مدرسه يك ساعتي را با محراب و ناظم قرار مي گذاشتيم و مي‌رفتيم فوتبال تا ساعت 8 يا 9 شب بازي مي‌كرديم. شب كه به مغازه پدرم مي‌رفتم او با يك تركه خيزران منتظرم بود. هنوز ضربه‌هاي محكم خيزران يادم است به او جرأت نمي‌كردم بگويم كه با بچه‌ها فوتبال بازي مي‌كرديم.

 

با اين صحبت پدرتان خيلي مخالف بازي شما بود؟

بله مخالف بود. تا موقعي كه درسم در دوره ابتدايي تمام شد و به اهواز رفتم. آن موقع ۱۳ يا ۱۴ سالم بود. يادم است در اكثر مراسم‌ها و اعيادي كه در شهر اهواز جشن گرفته مي‌شد، در همين ورزشگاه تختي امروز، آن روزها زمين ماسه‌اي بود، حركات نمايش با توپ انجام مي‌دادم. همين باعث شد كه ديگر پدرم با فوتبال من موافقت كند. آن موقع توسط مرحوم «امير نعمت‌پور» به تيم كلوپ شناي اهواز رفتم. آنجا من با «محراب» و «ناظم گنجانپور» همبازي بودم. با همديگر به تيم «كلني خوزستان» دعوت شديم. حضور در اين تيم سخت‌تر از تيم ملي ايران بود. حضور بازيكنان تراز اول شهرهايي چون اهواز، آبادان، مسجدسليمان و خرمشهر راه يافتن به اين تيم واقعاً سخت بود. در بين بازيكناني معروف و نامي آن روزها چون «حميد شيرزاد

گان»، مرحوم« منوچهر ساليا»، «حميد برمكي»، برادران اديب، مرحوم «پرويز دهداري» انتخاب ما ۳ تا جوان باعث ذوق و شعف فراوان شده بود.

 

چطور براي بازي به تهران آمديد؟

با تيم كلني خوزستان به تهران آمديم. در اين مسابقات بعد از تيم تهران، دوم شديم. با اينكه ۲۰ سال بيشتر نداشتم از سوي چند تيم تهراني به من پيشنهاد بازي داده شد. در روزنامه‌ها خواندم كه استاد «حسين فكري» من را به تيم ملي دعوت كرده است. چند نفر از بازيكنان مطرح آن روزها، خوزستان در دارايي بازي مي‌كردند. به همين دليل من به پيشنهاد آقاي «علي اكبر محب» رئيس تيم دارايي جواب مثبت دادم و از سال ۴۱تا ۴۷ در تيم دارايي بازي كردم.

 

 



چه سالي شما ازدواج كرديد؟

سال ۴۷ بعد از قهرماني مسابقات جام ملت‌هاي آسياازدواج كردم و حاصل آن يك دختر و يك پسر است .

 

يادتان است از دارايي چقدر گرفتيد؟

چون در گمرك اهواز بودم حكم انتقالي ام را به تهران دادن و اينجا و حقوق بگير بودم. آن موقع ماهي ۲۰۰ تا ۲۵۰ تومان آقاي محب به من مي داد.

 

چطور آمديد تاج؟

 

بعد از جام ملت‌هاي ۶۸در سال ۱۳۴۷ آقاي محب تيم دارايي را منحل كرد. ما هم رفتيم پيش رئيس باشگاه كه چه كار كنيم. آيا ممكن است دسته جمعي يك جا برويم. آن زمان تيم تاج در اختيار تيمسار «خسرواني» بود كه يكي از تيم‌هاي خوب تهران بود. از اين رو هم رقابت فوتبال بين دارايي و شاهين بود.آن زمان در اين تيم بازيكناني چون همايون بهزادي، برومند، حميدشيرزادگان،پرويز دهداري بازي مي‌كردند.

در بحبوحه جام ملت هاي آسيا تيمسار خسرواني رئيس سازمان تربيت‌بدني شد. بنا بود كه رئيس سازمان به خاطر اختلافات باشگاه دارايي را منحل كند. خود علي اكبر محب قبل از اينكه سازمان تيم را منحل كند خودش اين كار را كرد. همه اعضاي تيم منفك شديم. من كار و حق‌ورديان، منصور پورحيدري، جلال طالبي، از دارايي رفتيم تاج و بقيه بازيكنان هم به باشگاه‌هاي ديگر رفتند.

 

تا چه سالي تاج بوديد؟

 تا سال ۵۰عضو اين تيم بودم. آن سال با مربي تيم رايكوف اختلاف پيدا كردمو مجبور شدم از اين تيم جدا شوم .

 

سر چي؟

آن سال قرار بود تاج در مسابقات جام باشگاه‌هاي آسيا بازي كند، يادم است قبل از اين مسابقات در بازي تاج و گارد بيني‌ام شكست اما زياد جدي نبود من حتي در اردو هاي تيم هم حضور داشتم اما مربي مرا خط زد وقتي دليلش را پرسيدم گفتند هنوز ترس اين آسيب ديدگي در تو مانده است و ما نمي‌توانيم از شما استفاده كنيم. من هم از اردو تيم خارج شدم و ديگر لباس تاج زا بر تن نكردم . آن روزها بخاطر جواني يك مقدار هم غد و يك دنده بودم و تحمل همچين حرف‌هايي را نداشتم. البته تا 2 ماه بعد از آنكه از تاج آمدم بيرون، يك آقايي بود به نام پرويز شيخان كه آژدان تيمسار خسرواني بود. بارها آمد در خانه دنبالم كه برگردم اما من قبول نكردم و به تيم عقاب رفتم .

 

تا يادم نرفته شما عضو تيم ملي سال ۱۹۶۸ هستيد كه براي اولين بار قهرمان آسيا شديد.

 بله آن بازي ها جزئ بهترين خاطرات دوران فوتبالم است بطوري كه جدا از قهرماني به عنوان بهترين بازيكن اين دوره از مسابقات انتخاب شدم و به عنوان اولين بازيكن ايراني به تيم منتخب آسيا دعوت شدم.يادم است بازي اول مربي تيم آقاي بياتي من را بيرون گذاشت و از اصغر شرفي بازي گرفت در آن بازي اصغر يك پنالتي را خراب كرد و چند بار توپ را لو داد با اينكه تمام تماشاگران در استاديوم امجديه من را تشويق مي كردن اما آن بازي تا آخر روي نيمكت نشستم و از بازي بعدي مربي از من استفاده كرد يادم است حتي بازي دوم من نمي خواستم بازي كنم .

 

تيم منتخب آسيا چطور شد؟

بعد از پايان بازي ها يك روز يكي از دوستانم كه مسئول يكي از خطوط بين الملي هوايي بود به خانه ام زنگ زد و گفت كه اكبر تو به عنوان بهترين بازيكن آسيا انتخاب شده اي و به تيم منتخب آسيا دعوت شدي الان هم بليت تو براي ما آمده بايد چند روز ديگر بروي مالزي ،يادم است در يك سكوت خبري رفتم آنجا و برگشتم نه در روزنامه اي نوشته شد و نه در راديو يا تلويزيون به آن اشاره شد؛ آنجاقرار بود با تيم آرسنال بازي كنيم. كه ما اين بازي را با نتيجه ۲بر ۴ باختيم كه يكي از گل‌ها را هم من ‌زدم. بعد از آن بازي مربيان آرسنال به من پيشنهاد پيوستن به اين تيم را دادن ولي آن موقع خسرواني رييس وقت سازمان تربيت بدني و تيم تاج با رفتن بازيكنان به تيم هاي خارجي موافقت نمي كرد و مي گفت هر چقدر آنها به شما پول بدهند ما هم همان قدر پول مي دهيم و من با گرفتن مبلغ 120 هزار تومان و ماهي ۳ هزار تومان به تيم تاج رفتم .

 

 شما جزئ بازيكناني هستيد كه در دو تيم مطرح آبي و قرمز بازي كرده ايد.

بعد بازي در تيم عقاب در سال آخر دوره فوتبالم به تيم پرسپوليس آمدم فكر مي كنم من اولين بازيكني هستم كه در اين ۲ تيم بازي كرده ام . البته در پرسپوليس ۸ يا ۹ بازي بيشتر در زمين نبودم .آخرين بازي رسمي من در برابر تيم كريستال پالاس بود ،كه توسط باشگاه پرسپوليس دعوت شده بود. در استاديوم آزادي بازي كردم. بعد از آن هم براي هميشه فوتبال راكنارگذاشتم.

 

چطور به سمت كار مسافربري روي آورديد؟

من بازنشست گمرك هستم. بعد از اينكه بازي‌ام تمام شد، يك كارخانه يخچال‌سازي به نام «دافمو» در ۳۵ متري اتحاد در جاده آبعلي راه انداختم. بعد از انقلاب چون از دادن پول كارگر ناتوان بوديم مجبور شدم سهم خود را به شريكم بفروشم. در ابتداي سال ۶۰ خواستم يك سردخانه ۱۰۰ تني د شهرستان رتويسركان راه اندازي كنم چون آنجا جزء شهرهاي محروم بود قرار شد كه از سوي دولت به من وام بدهند به علت دير كرد اقساط وام كارخانه را بانك مصادره كرد من هم تمام هست و نيست زندگي‌ام را براي راه اندازي اين سردخانه عظيم گذاشتم به همين خاطر تمام زندگي ام را در اين راه دادم و در سال ۶۲ ديگر هيچ چاره‌اي نداشتيم و با باقي مانده سرمايه‌ام يك پيكان تاكسي خريدم و هم اكنون بيش از ۲۰ سال است به مسافر كشي مي كنم .

حرف آخر

با اينكه سال‌هاست كه من از فوتبال خداحافظي كرده‌ام اما هنوز خيلي از افراد قديمي محل من را به ياد دارند و براي آنها قابل احترام هستم . با ايثنكه به خاطر كارم هر روز در سطح شهر مي‌چرخم اما محله بهار و بهار شيراز همواره براي من بهترين جا براي زندگي است . بارها از من پرسيده‌اند چرا به كار مسافر كشي مي پردازم من هميشه در جواب آنها مي گويم من به غير از اين كار با اين وضعيت كار ديگري را بلد نيستم .


چاپ شده در هفته نامه سروش - 30 تیر 1386- شماره 1318


Tuesday, December 23, 2008

- براي آموزش حفاظت فرودگاهها -- امريكا از سپاه درخواست كمك كرد

براي آموزش حفاظت فرودگاهها
امريكا از سپاه درخواست كمك كرد
جام جم آنلاين: سردار حق طلب جانشين فرمانده حفاظت و امنيت سپاه پاسداران گفت: نيروهاي آمريكايي مستقر در يكي از فرودگاههاي اروپا، درخواستي مبني بر آموزش نيروهايشان توسط پرسنل سپاه حفاظت فرودگاه‌ها را داشته‌اند.

به گزارش خبرگزاري فارس، سردار احمد حق طلب جانشين فرمانده حفاظت و امنيت سپاه پاسداران در نشست خبري امروز سه‌شنبه خود كه به مناسبت فرارسيدن سالروز فرمان امام (ره) مبني بر تشكيل سپاه حفاظت فرودگاهها برگزار شد، از درخواست‌ها و تقاضاي كشورهاي مختلف آسيايي، آفريقايي و اروپايي براي آموزش پرسنل آنها توسط پرسنل مجرب سپاه خبر داد و گفت: به علت تجارب و عملكرد بسيار خوب نيروهاي سپاه در بخش حفاظت از فرودگاه‌ها و استمرار امنيت پرواز هواپيماها، نيروهاي آمريكايي مستقر در يكي از فرودگاههاي اروپا، درخواستي مبني بر آموزش نيروهايشان توسط پرسنل سپاه حفاظت فرودگاهها را داشته‌اند كه ما به تقاضاي كشورهاي آسيايي و آفريقايي جواب مثبت داده‌ايم.


Monday, December 22, 2008

متن مرامنامه ی نهضت جنگل « بعد از ۹۳ سال هنوز دست نیافتنی می نماید.»

متن مرامنامه ی نهضت جنگل

ماده ی اول:
۱- حکومت عامه و قوای عالیه در دست نمایندگان ملت جمع خواهد شد.
۲- قوای مجریه در مقابل منتخبین مسئول بوده و تعیین آن ها از مختصات نمایندگان متناوب ملت می باشند.
۳- کلیه ی افراد ، بدون فرق نژاد و مذهب ، از حقوق مدنیه به طور تساوی بهره مند خواهند بود.
۴- آزادی تامه ی افراد انسان در استفاده ی کامل از قوای طبیعی خود.
۵- الغای کلیه ی شئون و امتیازات.
ماده ی دوم:
۶- مصونیت شخص و مسکن از هر نوع تعرض حریت اقامت و مسافرت.
۷- آزادی فکر ، عقیده ، اجتماعات ، مطبوعات ، کار ، کلام ، تحصیل.
۸- هر یک از افراد ملت که به سن شصت سالگی برسد از طرف حکومت حقوق تقاعد خواهد گرفت و در مقابل آن ، ترویج ادبیات و اصلاح اخلاق جماعت را عهده دار خواهد بود.
۹- تساوی مرد و زن در حقوق مدنی و اجتماعی.
ماده ی سوم-انتخابات:
۱۰- انتخابات باید عمومی و متناسب ، مساوی و مستقیم باشد.
۱۱- هر یک از افراد ۱۸ ساله حق انتخاب کردن و ۲۴ ساله ، حق انتخاب کردن و انتخاب شدن را دارند.
۱۲- منابع ثروت از قبیل خالصجات ، رودخانه ها ، مراتع ، جنگل ها ، دریاها ، معادن ، طرق و شوارع و کارخانجات جزء علاقه ی عمومی است.
۱۳- مالکیت اراضی با ملاحظه ی تامین معیشت عمومی تا حدی تصدیق می شود که حاصل آن عاید تولید کننده شود.
۱۴- ممنوع بودن انحصار و احتکار ارزاق و سرمایه.
۱۵- تبدیل مالیات های غیر مستقیم به مستقیم تدریجا.
ماده ی پنجم- معارف ، روحانیت و اوقاف:
۱۶- تعلیمات ابتدایی برای کلیه ی اطفال مجانی و اجباری است.
۱۷- تحصیلات متوسطه و عالیه برای اطفالی که استعداد داشته باشند مجانی و حتمی است.
تبصره : محصلین در انتخاب هر فنب از فنون آزادند.
۱۸- انفکاک روحانیت از امور سیاسی و معاشی.
۱۹- دیانت چون از عواطف قلبیه است باید مصون از تعرض باشد.
۲۰- ضبط و اداره ی کل اوقاف در دست عامه و تخصیص عواید آن ها ، به مصارف عمومی و امور خیریه و صحیه و تاسیس کتابخانه های عمومی برسد.
ماده ی ششم – قضاوت
۲۱-  قضاوت باید سریع ، ساده و مجانی باشد.
۲۲- تبدیل تنبیهات به اصول تکدیری.
۲۳- حبس مقصرین با اعمال شاقه باید به مدرسه و داراتربیه ی اخلاقی تبدیل شود.
ماده ی هفتم – دفاع:
۲۴- ورزش و مشق اجباری برای مدارس ابتدایی و متوسطه اجباری است.
۲۵- برای تحصیل فنون نظام ، مدارس عالیه تاسیس خواهد شد.
۲۶- در مقابل تهاجمات ضد اصول اجتماعی و تجاوزات کشور ، دفاع از وظایف عمومی و اجباری است.
ماده ی هشتم – کار:
۲۷- ممنوع بودن کار و مزدوری برای اطفالی که سنشان به ۱۴ نرسیده است.
۲۸- برانداختن اصول بیکاری و مفت خواری به وسیله ی ایجاد موسسات و تشکیلاتی که تولید کار و شغل می نمایند.
۲۹- ایجاد و تکثیر کارخانجات با رعایت حفظ الصحه ی کارگران.
۳۰- تحدید ساعات کار در شبانه روز منتها به هشت ساعت – استراحت عمومی و اجباری در هفته یک روز.
ماده ی نهم – حفظ الصحه:
۳۱- تاسیس دارالعجزه و مریضخانه های عمومی و مجانی.
۳۲- رعایت نظافت و حفظ الصحه در مجامع ، منازل ، مطبخ ها ، کارخانجات و غیره.
۳۳- انتشار قوانین صحی در بین عامه.
۳۴- جلوگیری از امراض مسریه و مسکرات – منع استعمال افیون و دیگر مواد مخدره.

د

نامه ی میرزا به لنین- متن مرامنامه ی نهضت جنگل « بعد از ۹۳ سال هنوز دست نیافتنی می نماید.»

نامه ی میرزا به لنین

این متن نامه ای است که میرزا برای لنین فرستاد
«… پیش از ورود ارتش سرخ به انزلی من و همکارانم در جنگل های گیلان به ضد مظالم انگلیس و دولت سرمایه داری ایران می جنگیدیم و تنها قدرت واقعی و ذیصلاح ما بودیم که توانستیم مافوق تصور به نام آزادی پرچم سرخ را برافرازیم به تمام جهان آزاد شدنمان را از قیود سرمایه داری اعلام کنیم. پروپاگاندهای اشتراکی در ایران عملا تاثیرات سوء می بخشد زیرا پروپاگاندچی ها از شناسایی تمایلات ملت ایران عاجزند. من به نمایندگان شما در موقعش گفتم که ملت ایران حاضر نیست برنامه و روش بلشویرم را قبول کند زیرا این کار عملی نیست و ملت را به طرف دشمن سوق می دهد. نمایندگان شما با من همعقیده شده و از سیاست من پیروی کردند(اشاره به مذاکرات و توافق های جلسه دوم خرداد ۱۲۹۹ در انزلی با رهبران حزب عدالت در حضور ارژنیکیدرزه- ش-ر) زیرا تشخیص دادند که فقط اتخاذ این سیاست است که می تواند ما را به وصول به مقاصدمان در شرق کامیاب سازد و با تعقیب همین سیاست است که تسلط انگلستان از شرق دور و نفوذ شاه محو می شود. من با دوستانم به شهر آمده حکومت سوویتی تشکیل دادیم و پرچم انقلاب سرخ را برافراشتیم». (فخرایی,همان,ص ۲۷۹) میرزا در همین نامه گله می کند که شیوه کار و برنامه ی حزب کمونیست ایران در میان مردم گیلان موجب تقویت ضد انقلاب شده و این عوامل در میان مردم نفوذ کرده اند. او در حالی که از دولت شوروی می خواهد از انقلاب در گیلان حمایت کند , با صراحت و قاطعیت دخالت دولت های خارجی در امور ایران در دخالت آنان در امر انقلاب را رد می کند و می نویسد:
«… مداخلات نامشروع در کارهای داخلی سبب شد که انقلابیون ایرانی از خود سلب مسوولیت کنند و صریحا اعلام دارند که کار کردن با این وضع به هیچ وجه امکان ندارد. ما معتقدیم که قدم اول را برای آزادی ایران برداشته ایم لیکن خطر از جانب دیگر به ما روی آورده است؛ یعنی اگر از مداخله خارجی در امور داخلی جلوگیری نشود معنیش این است که هیچوقت به مقصود نخواهیم رسید زیرا بجای مداخله یک دولت خارجی که تاکنون وجود داشت مداخله ی دولت خارجی دیگری شروع شده است. ما نمی توانیم افتخارات انقلابی خود را که طی ۱۴ سال کوشش و فداکاری بدست آورده ایم یکباره محو کنیم و به حقوق ملت ایران خیانت ورزیم…».(فخرایی,همان,ص ۲۸۲)
میرزا به نام حکومت انقلابی گیلان به دستور بازگشت کاژانف فرمانده ی ارتش سرخ در گیلان, که نسبت به انقلاب ایران علاقه نشان می داد اعتراض کرد و از لنین خواستار پاسخ مثبت درباره ی نکات ذیل شد:
۱- عملی ساختن قول نمایندگان روسیه سویتی که به ملت آزاد ایران داده اند. همچنین منع مداخلات آذربایجان سویتی در امور داخلی ایران بر طبق یادداشت رفیق چچرین؛
۲- شناختن اختیارات جمهوری ایران, چنانچه شوروی عملات فرقه اشتراکی را تایید می کند در آن صورت لازم می آید در برنامه کار, بر طبق شرایط سیاسی ایران و ممالک شرق تجدید نظر شود؛
۳- رد اموال و دارایی اتباع ایران که در آذربایجان سویتی مصادره شده؛
۴- احضار ابوکف و اعزام مجدد رفیق کاژانف زیرا وجود شخص اخیر از نظر تخصص نظامی کمال اهمیت را حائر است و عملیات درخشانش این ضرورت را بوجود آورده است.(فخرایی,همان,ص ۲۸۲)
میرزا در نامه ای دیگر از سرخوردگی عمیقش از رفتار اعضای حزب عدالت و نیروهای شوروی که در میان مردم گیلان ایجاد نارضایتی کرده اند سخن می گوید:
… اگر این اقدامات شما دوام پیدا کند ناچاریم به هر وسیله باشد به تمام احرار و سوسیالیست های دنیا حالی کنیم که وعده های شما همه اش پوچ و عاری از صحت و صداقتند. به نام سوسیالیسم اعمالی را مرتکب شده اید که لایق قشون مستبد نیکلا و قشون سرمایه داری انگلیس است.
با یک فرقه ی آزادی طلب و یک جمعیت انقلابی که مشقت های متوالی چندساله دیده و هنوز هم محصور دشمنان است آیا این نوع معامله می کنند؟ ما غیر از این مسئله ساده که گفتیم فعلا عملیات شما در یک گوشه ی ایران به جای منفعت, مضرت می بخشد و مقصود را عقب می اندارد و باید صبر کرد و تدریجا عقیده را رسوخ داد آیا عنوان دیگری کردیم؟(فخرایی,همان,ص ۹۱)
میرزا در همین نامه اضافه می کند:
من و رفقایم محال است آلت دست آنها بشویم. عاری از شرف می دانم کسی را که حقوق حاکمیت و استقلال مملکت را هدیه شغل و مقام کند… من استقلال ایران را خواهانم و بقای اعتبارات کشور را طالبم, آسایش ایرانی و همه ی ابنای بشر را بدون تفاوت دین و مذهب شایقم. من مبارزات لنین و تروتسکی و براوین و سایر زمامداران عاقل را که گفته اند هر ملتی باید مقدراتش را خود در دست بگیرد قبول داشته و در مقام اجرایش هستم . هرکس که در امور داخلیمان دخالت کند ما او را در حکم انگلیس و نیکلا و درباریان مرتجع ایران می شناسیم. من آلت دست قوی تر از شما نشده ام چه رسد به شماها. ما با شرافت زیست کرده ایم و با شرافت مراحل انقلابی را طی کرده ایم و با شرافت خواهیم مرد.(فخرایی, همان ,ص ۳۰)
منبع: نهضت جنگل, شاپور رواسانی,قرن پژوهش های فرهنگی

Friday, December 19, 2008

شعر عشق پیری به لهجه مشهدی و کمی هم از عماد خراسانی

شعر عشق پیری به لهجه مشهدی و کمی هم از عماد خراسانی

عماد خراسانی شاعر مشهدی با نام اصلی عمادالدین حسین برقعی در بهار سال 1300 در شهر مشهد به دنیا امد و گفته میشود تخلص عماد خراسانی را فریدون مشیری برای اوانتخاب کرده و قبل از اون با تخلص شاهین شعر مینوشته است.

شعر ( عهد کردم که دگر می نخورم در همه عمر/ به جز از امشب و فردا شب و شب های دگر ) و اواز ویگن با شعر ( ای دل بلا..ای دل بلا… ای دل بلایی ) از اشعار معروف اوست.عماد اشعار زیبایی هم با لهجه مشهدی سروده که معروفترین اونها پیری و معرکه گیریه که استاد شجریان هم اون رو اجرا کرده … وی عاقبت در صبح روز شنبه 28 بهمن 1382در تهران در سن 82 سالگی در گذشت …یادش گرامی

یَره گه کار مُو و تو دِره بالا می گیره ………………… …. دره ذِره ذره عِشقت تو دلم جا می گیره

روز اول به خودم گفتم ایَم مثل بَقی …………………. حالا کم کم می بینُم کار دِره بالا می گیره

چن شبه واز مودوزُم چشمامه تا صُبحِه به چُخت؛یا به یک سَم بی خودی مات مِمَنه ُرا می گیره

چن شبه واز مِث چل سال پیش از ای مُرغ دِلُم……… تو زمستون بَهَنه سبزه و صَحرا می گیره

تا سحر جُل مِزنُم خواب به سراغُم نِمیه ………………. هی دلم مِثل بچه بَهنه ی بیجا می گیره

مُوگومش هر چی که مَرگت چیه ؟ کوفتی نِمِگه……………. عوضش نِق مزنهُ ذکر خدایا می گیره

پیری و معرکه گیری که مِگن حال مویه………………. دره کم کم ای کتاب صفحه پینجاه می گیره

هرکی عاشق مِشه پنهون مُکُنه مثل او یه……………….. که سوار شترُ و پوشتِشه دولا می گیره

کُتا کِردَن دامَنار تا بیخ رون مشتی عماد……………… دیگه مجنون توی خواب دامَن لیلا می گیره

فایل صوتی با صدای استاد شجریان

شكايت افسر ارتش آمريكا از رامسفلد و چني

شكايت افسر ارتش آمريكا از رامسفلد و چني
به رغم اينكه آنها قبلا مي‌دانستند كه هواپيماي ربوده شده در مسيرش به سوي ساختمان پنتاگون در حال پرواز است ولي اجازه تخليه اين ساختمان را ندادند. آن‌ها هم‌چنين پيش از آن مي‌دانستند كه دو فروند هواپيما به ساختمان مركز تجارت جهاني در نيويورك برخورد كرده است.


يك افسر ارتش آمريكا از ديك چني، دونالد رامسفلد، ريچارد مي‌ير و مسوولان ديگر آمريكا به اتهام دست داشتن در حملات 11 سپتامبر شكايت كرد.

به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) ابريل گالوب، افسر ارتش آمريكا در اقامه‌ي دعوي خود عليه دونالد رامسفلد، وزير دفاع سابق، ديك چني، معاون رييس جمهور، ريچارد مي‌ير، رييس سابق ستاد مشترك ارتش و ديگر مسوولان آمريكا اعلام كرده‌ كه اين افراد به علت امتناع عمدي‌شان از تخليه‌ي ساختمان پنتاگون با عاملان حملات 11 سپتامبر توطئه‌چيني كرده‌اند. به رغم اينكه آنها قبلا مي‌دانستند كه هواپيماي ربوده شده در مسيرش به سوي ساختمان پنتاگون در حال پرواز است ولي اجازه تخليه اين ساختمان را ندادند. آن‌ها هم‌چنين پيش از آن مي‌دانستند كه دو فروند هواپيما به ساختمان مركز تجارت جهاني در نيويورك برخورد كرده است.

به گزارش روزنامه الوطن - چاپ عربستان - گالوب گفته است: وزارت دفاع آمريكا (پنتاگون) هشدار برج‌هاي مراقبت را مبني بر اينكه يك فروند هواپيماي ربوده شده به سوي ساختمان وزارت دفاع در حال پرواز است، دريافت كرده بود. اداره هواپيما‌يي آمريكا به فرماندهي نيروي هوايي آمريكا ابلاغ كرده بود كه اين هواپيما به سوي ساختمان پنتاگون يا اهداف ديگر در واشنگتن پرواز خواهد كرد.

ساختمان پنتاگون در منطقه‌اي در ويرجينيا كه هم مرز با پايتخت آمريكا است، قرار دارد.

وكيل گالوب گفت: اقامه‌ي دعوي عليه چني، رامسفلد و مي‌ير به علت همدستي آنها با عاملان 11 سپتامبر و فراهم كردن شرايط براي انجام عمليات تروريستي 11 سپتامبر 2001 است.

تناسب ضرب المثلهای فارسی با نام آوران امروز

خاتمی: کاچی بهتر از هیچی است

کفاشیان: هر چه پیش آید٬ خوش آید

عسگر اولادی: نون بده٬ فرمون بده

علی دایی: اگه علی ساربونه میدونه شترو کجا بخوابونه

رضازاده: از کوزه! همان برون تراود که در اوست

احمدی نژاد: از این امامزاده معجزه ای در نمیاد/ صد تا چاقو بسازه یکیش دسته نداره

خزعلی: جوانی کجایی که یادت بخیر

کروبی: صد تا دوست مثل این٬ نیازی به دشمن نداری

الهام: خدا گر ز حکمت نبندد! دری٬ ز رحمت گشاید در دیگری

الهام و رجبی: خدا نجار نیست٬ ولی در و تخته رو خوب به هم میندازه

مظاهری: داشتم داشتم حساب نیست٬ دارم دارم حسابه

سردار زارعی: وای به وقتی که بگندد نمک

رادان: دوغ و دوشاب در نظرش یکیست

ضرغامی: سر بشکند در کلاه٬ دست بشکند در آستین

خداداد عزیزی: آب از سرش گذشته

کردان: بار کج به منزل نمیرسه

گلشیفته فراهانی: کجا خوشه؟ اونجا که دل خوشه

قالی باف: یک ده آباد به از صد شهر خراب

اوباما: از این ستون تا اون ستون فرجه

قطبی: زبان سرخ٬ سر سبز داد بر باد

فردوسی پور:زبون داره چهل و چار گز

مایلی کهن: لب بالا نگه بر عرش میکرد٬ لب پایین زمین را فرش میکرد

بوش: در بیابان لنگه کفش نعمت خداست!

محصولی: دارندگی و برازندگی

گنجی: تنش میخاره

لاریجانی: شریک دزد و رفیق قافله

شهرام جزایری: فواره چون بلند شود٬ سرنگون شود

علی آبادی: کنگر خورده٬ لنگر انداخته

خودم: سرش به تنش زیادی میکنه!!

منبع : mahda1992.blogfa.com

Monday, December 15, 2008

آرام آرام خواهید مرد، اگر سفر نکنید، اگر به صداهای زندگی گوش ندهید،

این شعر را که خواندم به نظرم آمد به حدی به وسواس خوب اشاره کرده که گویی شاعر آن را برای وسواسی ها سروده:
آرام آرام خواهید مرد،
اگر سفر نکنید،
اگر کتاب نخوانید، 
اگر به صداهای زندگی گوش ندهید،
اگر آنچه می کنید ارزیابی نکنید،
آرام آرام خواهید مرد
وقتی که "عزت نفس "خود را بکشید،
و وقتی که به دیگران امکان ندهید که به شما کمک کنند،
آرام آرام خواهید مرد
اگر بنده عادتهای خود شوید،
و هر روز بر همان مسیرهایی که پیوسته می روید، بروید...
اگر مسیر خود را عوض نکنید،
اگر لباسهایی به رنگهای مختلف نپوشید،
و با کسانی که نمی شناسید صحبت نکنید،
آرام آرام خواهید مرد
اگر از عشق ورزیدن پرهیز کنید،
و همه آن احساساتی که انسان را آشفته می سازد،
و کسانی که باعث می شوند تا چشمان شما برق زند،
و قلب شما از عشق به تپش در آید،
آرام آرام خواهید مرد
وقتی که از کارتان راضی نیستید یا از عشق خود گله دارید و قصد ندارید که زندگی تان را تغییر دهید،
اگر خطر نکنید و به دنبال آنچه که در مقابل نامطمئن ها - بی خطر است نروید،
اگر به دنبال رویای خود نروید،
اگر به خودتان اجازه ندهید که حداقل برای یک بار هم که شده از نصیحت های قابل درک فرار کنید.
امروز زندگی کردن را آغاز کنید
امروز دل را به دریا بزنید 
کاری انجام دهید
به خودتان اجازه ندهید که آرام آرام بمیرید
و فراموش نکنید که همواره با نشاط باشید

پابلو نرود 

محمدرضاشاه در اکتبر 1973: احتمالا در آینده با عراق جنگ خواهیم کرد/ جنگ جهانی سوم بر سر ایران خواهد بود!

محمدرضاشاه در اکتبر 1973: احتمالا در آینده با عراق جنگ خواهیم کرد/ جنگ جهانی سوم بر سر ایران خواهد بود!

 

بسیاری از مردم تصور می کنند جنگ جهانی سوم جز برای مدیترانه در نخواهد گرفت، اما من فکر می کنم خطر در گرفتن آن بخاطر ایران خیلی بیشتر است..."

جملات فوق بخشهایی از مصاحبه محمدرضا شاه وقت ایران با اوریانا فالاچی روزنامه نگار ایتالیایی در اکتبر 1973 در تهران است. نکته جالبی هم در این مصاحبه به چشم می خورد و آن هم پیش بینی جنگ عراق با ایران (در سال 1973) از سوی محمدرضاشاه است.

وی می گوید: "من از جنگ جهانی سوم به عنوان یک چیز ممکن صحبت می کنم، به این امید که روی ندهد. بعنوان یک احتمال کوتاه مدت، من بیشتر یک جنگ کوچک علیه یک همسایه را می بینم. تنها عراق نیست که ما را رنج می دهد. در واقع ما جز دشمن در مرزهایمان نداریم."

محمدرضا شاه در مصاحبه اش با فالاچی که در کتاب مصاحبه با تاریخ به چاپ رسیده است ادعا می کند که«حضرت قائم» را دیده است و الهاماتی از او گرفته است.

شاه پهلوی می گوید: در کودکی دو بار به من الهام شده است. یک بار در 5 سالگی و بار دوم در شش سالگی. در نخستین بار من حضرت قائم را دیدم که بنابر مذهب ما غائب شده است تا روزی بازگردد و جهان را نجات دهد. در آن روز من دچار یک حادثه شدم و روی یک صخره افتادم. و این او بود که مرا نجات داد... جتی پدرم هم باور نکرد و همواره به ریشخند می گرفت.

در آن سالها برای اولین بار محمدرضا شاه از لزوم استفاده از کمپیوتر در ایران سخن می گوید و برای آن، از استفاده از کامپیوتر در صنعت فرش بافی یاد می کند.

شاه وقت ایران همچنین در این مصاحبه از رسیدن ایران به پنج قدرت برتر جهان در آینده ای نزدیک خبر داده بود و می گوید منابع نفت رو به پایان است و « تا کمتر از صد سال دیگر داستان نفت پایان خواهد پذیرفت. درباره نفرینی به نام نفت خیلی نوشته شده است. وقتی کسی نفت دارد تا اندازه ای خوب است ولی در عین حال ناخوشی یزرگی هم هست، زیرا خطر بزرگ است. جهان ممکن است به سبب این نفت نفرین شده منفجر بشود.»

وی در پایان به مقایسه اروپائیان با ایرانیان می پردازد: « ما ایرانیها تفاوت چندانی با شما اروپائیان نداریم. اگر زنان ما چادر بر سر می کنند، شما هم روسری زنان کاتولیک را بر سر دارید. اگر مردان ما چند زن داشته باشند شما هم زنانی دارید که به آنها رفیقه می گویید. اگر شما خود را برتر می دانید، ما هیچ عقده ای نخواهیم داشت. ما هرگز فراموش نمی کنیم که آنچه شما می دانید چیزی است که ما سه هزار سال پیش به شما آموخته ایم!»

آخرین شاه پهلوی البته در جواب فالاچی درباره زندانی کردن مخالفان، آنها را عده ای کمونیست نامیده است و می گوید، مطابق قوانین آنها هیچ حقی ندارند و بر تیرباران شدن افرادی که آدم کشته اند تأکید می ورزد.

برگرفته از کتاب مصاحبه با تاریخ – جلد دوم

اوریانا فالاچی – ترجمه پیروز ملکی

هميشه قوانين بازی را رعايت کرده ام، گفتگوی اشپيگل با جرج سوروس، برگردان از گلناز غبرايی

هميشه قوانين بازی را رعايت کرده ام، گفتگوی اشپيگل با جرج سوروس، برگردان از گلناز غبرايی


سوروس: اوضاع بازارهای مالی به بدی دهه سی قرن بيستم است. با اين تفاوت که ما از آن بحران آموخته ايم و اجازه نخواهيم داد بازار کاملا درهم بشکند. اگر لازم باشد همه پول های جهان را خرج خواهيم کرد تا جلوی اين اتفاق را بگيريم 

جرج سوروس ميلياردر ۷۸ ساله آمريکايی و مدير عامل «بنياد سوروس» در گفتگويی با مجله اشپيگل (۲۴ نوامبر) درباره تعهدات اخلاقی به عنوان يک" بورس باز" موفق و اشتباهات سازماندهی مهار بحران مالی در امريکا و انتظاراتش از رياست جمهوری باراک اواما سخن می گويد.

جرج سوروس

اشپيگل: آقای سورس با اينکه دولت و صندوق پول همۀ تلاش خود را به کار بسته اند، ولی در بازگرداندن بازار به حالت عادی توفيقی بدست نيامده است. بازار بورس سقوط کرده و بيکاری ميليونها نفر را تهديد می کند . صاحبان صنايع از جنرال موتورز در آمريکا تا بی ای اس اف در آلمان دچار مشکلات جدی شده اند. آيا چنين شرايطی را تا کنون تجربه کرده بوديد؟ 
سوروس: اصلا. شرايط کنونی دردناک و تکان دهنده است. هر چند من پيش بينی می کردم بايد منتظر شديدترين بحران بعد از سال ۱۹۳۰ باشيم و چندين بار هم آن را اعلام کرده بودم. ولی اگر بخواهم واقعيت را بيان کنم بايد بگويم حتی در بدترين حالت هم انتظار چنين وضعيت ناجوری را نداشتم.

اشپيگل: وحشت اصلی تان در ماههای آينده از چيست؟
سوروس: قبل از سر زدن سپيده هميشه تاريکی مطلق حکم فرما می شود . بازارهای جهان به دليل فقدان رهبری سياسی در امريکا به شدت زير فشار قرار دارند. ما در مرحله دشوار جابجايی دولت هستيم . طی دو ماه آينده شاهد سخت ترين فشارها خواهيم بود . پس از آن با آقای باراک اوباماست که راه حل های مناسب پيدا کند. موفقيت يا شکست ِسياست او تعيين خواهد کرد که بحران چقدر طول بکشد.

اشپيگل: به نظر می رسد بازار بورس اعتماد چندانی به اوباما ندارد. هرچند اين موضوع با اشتياق عجيب مردم به پيروزی او در تضاد است. ما پس از انتخابات شاهد نزول بيست درصدی بازار بورس هستيم.
سوروس: من اما بسياربه او اميد بسته ام. هرچند بايد خاطر نشان کنم که بازاربورس در زمان انتخابات، بحران اقتصادی را چندان جدی نگرفت. آنها نتوانستند بفهمند که ورشکستگی بانک «لمان برادرز» سرمايه گذاری توسط بانکها را دچار ايست قلبی می کند. حالا اقتصاد سقوط کرده و قربانيانش نقش زمين شده اند.

اشپيگل: آيا معتقديد بايد از ورشکستگی بانک «لمان برادرز» جلوگيری می شد و در اين رابطه سياستی اشتباه اتخاذ شده است؟
سوروس: بله، اشتباه. آن هم اشتباهی وحشتناک. هيچ وقت فکر نمی کردم مقامات دولتی اجازه دهند، بانکی به اين عظمت اين طور سقوط کند.

اشپيگل: به نظر شما اين بحران مالی قربانيان ديگری نيزخواهد داشت؟ 
سوروس: بعيد نيست. حالا نگرانی جدی از بابت "سيتی بانک" به عنوان يکی از بزرگترين بانکهای جهان است. کانديداهای ديگر و رشکستگی هم به نوبت در صف ايستاده اند. اوضاع بازارهای مالی به بدی دهه سی قرن بيستم است. با اين تفاوت که ما از آن بحران آموخته ايم و اجازه نخواهيم داد بازار کاملا درهم بشکند. اگر لازم باشد همه پول های جهان را خرج خواهيم کرد تا جلوی اين اتفاق را بگيريم .

اشپيگل: اوباما قرار است بانکها را نجات دهد . به وضعيت صنايع خودروسازی سروسامان ببخشد و در يک کلام باعث رونق اقتصادی شود. آيا می توان از يک انسان اين همه انتظار داشت.
سوروس: شايد نه، اما می تواند بهتر از حکومت فعلی با مشکلات جاری برخورد کند.

اشپيگل: تا حال مسئوليت طرح نجات اقتصادی به طور عمده در دست وزير اقتصاد و دارايی آقای" هنری پاولسن" بود اشباهات او را در کجا می بينيد؟
سوروس: او دير عکس العمل نشان داد و نتوانست نزديک شدن بحران را ببينند و پس از درهم شکستن بازارهم فقط با يک طرح و نه برنامه ای مشخص در مقابل کنگره حاضر شد . پس از آن، برنامه اش را که عبارت بود از خريد اوراق قرضه مستغلاتی که بهايشان به شدت سقوط کرده بود، ارائه کرد که آنهم به نظر زياد عاقلانه نمی آمد. شايد درست تر اين می بود که با خريد سهام مستقيما در اداره بانکها شرکت می کرد . خلاصه وقتی اين نکته راهم دريافت نتوانست به درستی وارد معامله و گفتگو شود و در اين خلاء رهبری بازار سقوط کرد.

اشپيگل: از حکومت آينده امريکا چه انتظاراتی داريد؟
سوروس: ما به يک برنامه بزرگ اقتصادی نياز داريم که مهمترين وظيفه اش دادن بودجه به شهرها و ايالاتی از کشور باشد که طبق قانون اساسی در حال حاضر می توانند فقط در سطح محدودی کسری بودجه داشته باشند . من فکر می کنم برای موفقيت اين طرح بايد دولت مرکزی آمادگی خرج ميلياردها دلار را داشته باشد و در کنار آن بايد طرح های بنيادی در راه توسعه عمومی پيش برده شود . برای هر دو پروژه به چيزی حدود سيصد تا ششصد ميليارد دلار احتياج است.

اشپيگل: منظورتان مبلغی اضافه بر کمک ۷۰۰ ميلياردی است؟ 
سوروس: صددرصد. من عقيده دارم از وضعيت کنونی بايد برای اجرای طرحهايی به نفع حفظ محيط زيست و کنترل گرمايش زمين استفاده کرد. بايد در جهت بر طرف نمودن وابستگی به منابع انرژی جهانی که امروز يکی از مشکلات جامعه امريکاست کوشيد . بايد قوانينی برای محدوديت آلودگی هوا تصويب کرد و از محل مجازاتهای مالی که واحدهای بزرگ صنعتی [ وقتی ميزان آلودگی هوا را از حدی معين بگذرانند] ناچار به پرداخت آن خواهند شد، بازار بورسی به راه انداخت و از سود حاصل از آن به پروژه هايی در رابطه با انرژی جانشين ياری رساند. به اين ترتيب بازار کار جديدی نيز ايجاد می شود.

اشپيگل: همکارانتان در دنيای اقتصاد به پيشنهادهايی از اين دست می گويند "بيگ گاورمنت" يا "دولت پدرسالار" و جمهوريخواهان امريکا از آن به عنوان سوسياليزم اروپايی نام می برند. 
سوروس: و در حال حاضر ما درست به همين نياز داريم. من معتقد به بازارهای سنتی نيستيم. تبليغاتی که می گويد دولت تاجرخوبی نيست را قبول ندارم. حرفهايی که در تئوری شايد خيلی به نظر قشنگ می آيد ولی به هيچوجه به نفع جامعه ما نبوده است.

اشپيگل: آيا به رئيس جمهور پيشنهاد خواهيد کرد اين حرفها را به طور علنی با مردم در ميان بگذارد؟
سوروس: اوباما قبلا اعلام کرده که برنامه اش تغيير سياست فعلی است. من دولتی را که سعی می کند به خوبی حکومت کند به دولتی که خود به حکومتش ايمان ندارد ترجيح می دهم.

اشپيگل: اما حتی يک حکومت قوی هم نمی تواند جادو کند. او احتياج به پول ماليات دهندگان دارد. در امريکا خيلی ها از نقش دولت سخن می گويند اما وقتی سخن از اعتبار مالی به ميان می آيد همه پايشان را کنار می کشند. حتی اوباما هم به نود و پنج درصد از جمعيت شاغل کشور قول پايين آمدن مالياتها را داده است. اين موضوع را چطور توضيح می دهيد ؟
سوروس: کسری بودجه وقتی که رکود اقتصادی حاکم است کاملا قابل توجيه است. در دوران مجدد شکوفايی می توان کسری بودجه را تامين کرد. در هر صورت مهلت معافيت های مالياتی دولت بوش در سال ۲۰۱۰ به پايان می رسد و در کنار آن بايد راههای ديگری هم برای تامين بودجه پيدا کرد. مردم بايد بدانند اگر جيب دولت خالی باشد همه ضرر خواهند کرد، چون در اين صورت نرخ بهره بالا می رود.

اشپيگل: درحال حاضر همه از کنترل بازارها و گذراندن قوانين سخت ترسخن می گويند. خود شما هم در کتاب تان خواستار همين شده ايد. به نظر عقيده جالبی می آيد. اما آيا می توان آنرا در عمل پياده نمود؟ آيا بازار تن به محدوديت خواهد داد؟ 
سوروس: ميان حکومت و بازاريان، ميان دولتيان و بانکها هميشه بازی موش و گربه جريان دارد ...

اشپيگل: ...و اين هميشه موشها هستند که وسط ميز سرگرم رقص و پايکوبی اند.
سوروس: برای اينکه طرفداران اقتصاد سنتی برايشان ابراز احساسات می کنند و ما حالا شاهد نتايج فاجعه بارش هستيم. من گربه ای قوی و آماده شکار را به موشهايی که قوانين بازی را تعيين می کنند، ترجيح می دهم و با نظر
«قهرمان ملی مان» رونالد ريگان موافق نيستم که دائما از نيروی جادويی بازار سخن می گفت.

اشپيگل: پس شما موافق قوانين سخت تر و کنترل کارآمدتر هستيد؟ 
سوروس: بله، با اينکه می دانم در اين بازی موش و گربه هيچگاه دولتيان موفقيت صد در صدی به دست نخواهند آورد. هميشه راههای فرار پيدا می شود و بايد برای مقابله با آن آماده بود. بايد تلاش کرد با حداقل تغييرات، بيشترين همکاری ميان بازاريان و دولت برقرار شود. بانکهای انگلستان در دوران جنگ جهانی دوم در اين رابطه بسيار موفق بودند به اين دليل ساده که با بازار همکاری کردند و روح اين مشارکت، قوانين سنتی را در هم شکست.

اشپيگل: اما در آلمان اين اتفاق نيافتاد. اينجا ما با بانکهای نيمه دولتی سر و کار داشتيم که در سطحی وسيع بر قوانين بازار حکومت می کردند. بانکهای ايالتی که سياستمداران گرداننده اش بودند و حالا وضعی بدتر از همه دارند. 
سوروس: اين ترکيب خصوصی– دولتی بسيار بسيار خطرناک است و بايد گفت در امريکا هم اوضاع بسيار اسفباری دارند. نگاهی به صندوق های "فانی می" و "فردی– مک" بيندازيد. بحران با اين دو صندوق پس انداز نيمه دولتی که برای خريد مستغلات وام می دادند آغاز شد. به همين دليل است که می گويم دولت بهتر است قوانين بازی را تعيين کند اما خودش مستقيما وارد بازار نشود.

اشپيگل: شما يکی قويترين و موفق ترين بورس بازان جهان هستيد و در ماههای گذشته به شدت فعال بوده ايد. چطور با اين قضيه که سود شما از راه خريد و فروش بموقع می تواند به جامعه ضرر برساند کنار می آييد؟ 
سوروس: در پس سوال شما ادعانامه ای عليه من نهفته است. من اما هميشه تلاش کرده ام در حين گردن نهادن به قوانين موجود، راهی برای بهتر نمودن آنها پيدا کنم. من خواستار تغيير بعضی از قوانين هستم. هرچند برای خودم سودی در برنداشته باشد. برای من بهبود وضع همگانی از سودی که خودم می برم مهمتر است.

اشپيگل: خيلی ها شما و همکارانتان را در ايجاد بحران جاری مسئول می دانند. آيا به همين دليل شما ميلياردها از سود خود را صرف امور خيريه می کنيد؟
سوروس: درست است. مردم اينطور فکر می کنند که من به علت عذاب وجدان دست به اين کارها می زنم.

اشپيگل: فکر نمی کنيد در پس اين حرفها واقعيتی نهفته باشد؟ 
سوروس: نه، آنها اشتباه می کنند. همه اين اتفاقات بزرگی که من هم در آنان سهيم بوده ام می توانست در نبود من هم اتفاق بيافتد.

اشپيگل: به راستی خود را فقط مهره کوچکی در اين دستگاه عظيم می بينيد؟ وقتی شما روی بالا رفتن بهای غلات، برنج يا نفت به رقابت می پردازيد، بسياری از شما پيروی می کنند و در اين ميان گروهی که ديگر قادر به پرداخت بهای اين اقلام نيستند ضرر خواهند کرد. نظر شما عملاً به نوعی تعيين کننده روی بازار تاثير می گذارد.
سوروس: از آن وقت که من معروف به کسی شدم که توانسته بانک انگلستان را به زانو در آورد به راستی خيلی ها گمان می کنند پيشگوی اقتصاديم و می توانم روی بازار تاثير بگذارم. ازآن زمان ناچار شده ام از مجامع کناره گيری کنم، زيرا واقعا هم قادر به تاثير گذاری بر بازار هستم. من در اين رابطه هميشه با مسئوليت برخورد کرده ام.

اشپيگل: آيا اقتصاد به راستی به اينهمه «بنياد» نياز دارد؟ 
سوروس: بنيادها راهی موثر برای سرمايه گذاری افرادی است که حاضر به ريسک کردن هستند. اين موسسات معمولا با پولهای نسيه و قرض معامله می کنند و همين باعث نوسان بازار می گردد. نتيجه گيری من اينست که هرجا پای نسيه باز شود بايد کنترل جدی وجود داشته باشد.

اشپيگل: حالا حرفهايتان مثل آدمی است که به سوی اداره پليس می دود و می گويد: خواهش می کنم به من دستبند بزنيد چون بسيار خطرناکم.
سوروس: نه کاملا. من فکر می کنم ما به يک کنترل حساب شده در بازار اقتصاد نيازمندم. اما جلوی رقابت را نمی توان گرفت، سرمايه گذاری و رقابت به شدت در هم تنيده اند. اگر درست پيش بينی کنيد، حتما سود ناشی از آن معامله نصيب تان خواهد شد. من به هيچ وجه دچار عذاب وجدان نيستم و به اينکه سرمايه ام را درست وارد معاملات اقتصادی کرده ام، افتخار می کنم.

اشپيگل: مردم اما تمام اعتقادشان را به اين "وال استريت" قدرتمند از دست داده اند. 
سوروس: واقعا هم اين دستگاه عريض و طويل فقط به دنبال سود خود است و نه حفظ منافع عموم که به حق بايد از آن مراقبت نمود.

اشپيگل: مردم به بسته کمک پيشنهادی دولت بوش هم اعتقادی ندارند. منتقدين ادعا می کنند که" پاولسن" وزير اقتصاد پولها را دو دستی تقديم کارفرمايان پيشين خود نموده است.
سوروس: اين البته زياده روی است. اما "پاولسن" قبل از اينکه به مقام وزارت برسد مديرعامل يک بانک در"وال استريت" بود و طبيعتا مشکلات را هم از ديد يک بانکدار می بيند.

اشپيگل: او حتی حاضر نيست سقفی برای حقوق و مزايای روسا و کارمندان عاليرتبه بانکها تعيين نمايد و به اين ترتيب از درآمد و پاداشهای هنگفت آنان اندکی بکاهد.
سوروس: بانکهايی که فقط با کمک دولت و از محل مالياتهای شهروندان سرپا ايستاده اند کم کم شکلی از موسسات دولتی به خود می گيرند. حقوق و مزايای نجومی فقط نشانه های بحرانی بزرگ است. در سالهای اخير سود دهی در رشته های اقتصادی بسيار بالا بوده، حتی دورانی در امريکا و انگليس داشتيم که سی و پنج درصد کل سود بانک به جيب روسا و کادرهای برجسته آنان سرازير می شد و اين واقعا تاسف بار است.

اشپيگل: ما در اين بحران تا حال فقط بازنده داشته ايم گمان می کنيد برنده ای هم در کار باشد؟ 
سوروس: چين می تواند به آسانی برنده شود اگر صاحبان قدرت در آن کشور با روشن بينی عمل کنند. ولی از سوی ديگر اگر نتوانند با مشکلات شان به خوبی کنار بيايند، می توانند بزرگترين بازنده اين ماجرا باشند . اگر حکومت شان غلط عمل کند می تواند يک بحران سياسی جدی روی دستشان بگذارد. در هر صورت، حالا برای اعلام برنده خيلی زود است.

اشپيگل: فکر می کنيد بتوان باراک اوباما را اولين رئيس جمهوری "پساامريکا" يا دوران "گذار از امريکا" در اين برهه از تاريخ ناميد؟ آيا آمريکا در حال از دست دادن قدرت اقتصادی و جاذبه پيشين است؟
سوروس: اگر اوباما عاقل باشد با چين همکاری خواهد کرد تا بحران را پشت سربگذارند. اگر اين کاررا نکند ما شاهد رکود و افسردگی جهانی خواهيم شد. چون گمان نمی کنم امريکا بتواند به تنهايی خرابی هايی را که به بار آورده آباد کند.