Friday, July 25, 2008

gooya news :: society : جامعه شناسی ِ "نارضايتی"، بخش اول، جمعه گردی

جامعه شناسی ِ "نارضايتی"، بخش اول، جمعه گردی

دوست دارم در اينجا نمونه ای از تاريخ معاصر آمريکا را خاطر نشان کنم چرا که معتقدم، در جهان معاصر ما، آمريکا کاراترين سيستم دموکراتيکی را دارا است که «تا کنون» بشر موفق به ايجاد آن شده است؛ هرچند که نقائص اين سيستم نيز بی شمارند. اگر منتقدين من نکوشند تا با شعارهای ضد «دموکراسی بورژوائی» و «آمريکای جهانخوار» خود مرا مورد حمله قرار دهند، می توانم نشان دهم که چگونه سيستم های نظارتی قانونی می توانند رئيس جمهور مقتدری همچون نيکسون را ـ بخاطر کار گذاشتن ميکروفنی در ستاد انتخاباتی حزب رقيب ـ به زير کشيده و او را مجبور به استعفاء کنند. چنين حادثه ای را من، در سراسر عمر خود، در سيستم های «واقعاً موجود» ی ـ که بديل دموکراسی غربی محسوب می شده اند ـ نديده ام، چه رسد به سيستم هائی که آشکارا ـ با تکيه بر احکام الهی مثلاً ـ حقوق بشر را پديده ای فرهنگی و آمده از جهان غرب می پندارند و حقوق مزبور را شامل حال مردم کشورهای خود نمی دانند.اما گفتم که در جوامع دموکراتيک مکانيسم هائی هم وجود دارند که به مردم مربوط می شوند. اين مکانيسم ها چيزی نيستند جز «وجود امکان بيان نارضايتی ها و اقدام های دسته جمعی»، آن هم در جهت احقاق حقوقی که بعلت بی عدالتی ها يا تبعيض ها از دست رفته اند. اين «امکان» مشابه همان خطوط لوله ای است که چاه نفت را به پالايشگاه متصل می سازند و اجازه می دهند تا انرژی های فشردهء نارضايتی از طريق پالايش يافتن بصورت اعمال تغييراتی مناسب و لازم در کل سيستم دموکراتيک عمل کنند و سرزندگی و بقای آن را برای مدتی دراز تضمين نمايند. بنظر من، اين «امکان» همان آزادی داشتن سنديکاها و اتحاديه های صنفی، گروه های عمل اجتماعی، و نهادهای مدنی و مستقل، همچون احزاب و ان.جی.او ها، مطبوعات و رسانه های آزاد و مستقل و نظاير آنهاست. اين نهادها ـ در واقع ـ کانال هائی هستند که می توانند نارضايتی ها را فرموله و معنادار ساخته و آنها را از طريق اعمال روندهای دموکراتيک تبديل به انرژی لازم برای تصحيح و ترميم و نوسازی کل سيستم دموکراتيک کنند و، در نتيجه، انرژی های انباشتهء نارضايتی را بصورتی مفيد و با سود فراوان در خدمت جامعه قرار دهند.همينجا گفته باشم که بر اين نکته نيز واقفم که خرده گيران عجول همهء راه های پالايش نارضايتی های اجتماعی را با عنوان استفاده از «سوپاپ اطمينان ديگ های بخار» رد می کنند. اين نظر بخصوص از آن کسانی است که دوست دارند «ديگ های بخار» بترکند و از اينکه «مهندسان» برای اين ديگ ها «سوپاپ اطمينان» تعبيه می کنند دلخورند و ابتکار و اختراع آنان را مخل نقشه های خويش می بينند. مشکل من با اينگونه نگرش آن است که اساساً تشبيه «جامعه» به «ديگ بخار» قياسی مع الفارق است. يعنی، جامعه (بر خلاف ديگ بخار) به آن خاطر بوجود نمی آيد که هميشه نارضايتی ها را تا آستانهء تحمل و لحظهء پيش از انفجار در خود تلمبار کند. در مورد ديگ بخار کارکرد مهندسان آن است که چون لحظهء خطرناک فرا رسد، با استفاده از سوپاپ های اطمينان، از ميزان فشار درون سيستم بکاهند. اما جوامع دموکراتيک شباهتی به ديگ بخار ندارند و برای دسترسی کل اعضاء خود به رفاه و خوشبختی و به زيستی ساخته می شوند و مکانيسم های دفاعی آنها نيز بايد، از يکسو، از ايجاد نارضايتی وسيع خودداری کرده و از سوی ديگر راه های ساماندهی و پالايش مفيد آنها را در خود داشته باشند. در واقع تنها وقتی می توانيم از تشابه بين «جامعه» و «ديگ بخار» سخن بگوئيم که حاکميت مورد نظر ما از بين حاکميت های استبدادی و سرکوب گر انتخاب شده باشد؛ زيرا ـ همانگونه که لحظه ای پيش بيان شد ـ اينگونه حاکميت ها اساساً بر بنياد ايدئولوژيک / مذهبی بی عدالتی و برقراری تبعيض بوجود می آيند و حاصل کارشان نيز چيزی جز انباشت نارضايتی و بالا رفتن فشار داخلی ديگ بخار نيست. در نتيجه، آن گروه از «مهندسان نارضايتی» نيز که در خدمت اين حکومت ها هستند ناگزيرند بکوشند تا با تعبيه و استفاده از «سوپاپ های اطمينان» از انفجار نهائی کل دستگاه جلوگيری کنند.حال بگذاريد مطلب اين هفته را با توضيح اين نکته به پايان رسانم که چرا می انديشم اصلاح طلبان داخل و بيرون حکومت اسلامی ايران نيز بيشتر «مهندسان سوپاپ اطمينان» اند تا مهندسان و اصلاح گران واقعی سيستم های دموکراتيک. نخست اينکه معتقدم سيستم های دموکراتيک و غيردموکراتيک اساساً از اولين پيچ و مهره های ساختار خويش با يکديگر متفاوتند و لاجرم، معنای برنامه های «اصلاح طلبی» نيز در مورد آنها با اصلاح طلبی در متن جامعهء دموکراتيک فرق دارد.اصلاح طلبان جوامع دموکراتيک در واقع همان نهادهای مستقل اند که پالايشگاه های اصلی تبديل نارضايتی به فرآورده های مفيد نوسازی و ترميم محسوب می شوند، حال آنکه اصلاح طلبان جوامع استبدادی کارشان تنها فاصله انداختن بين انفجاری شدن نارضايتی عمومی، رسيدن به آستانهء تحمل و خريدن فرصت برای حاکميت سرکوبگر است. آنها سيستم غير دموکراتيک را اصلاح نمی کنند بلکه انفجار آن را به تأخير می اندازند؛ يعنی می کوشند تا شرايط لازم برای استفاده از روش دوم مهندسی نارضايتی (سرکوب) را به وضعيت استفاده از روش اول (تحمل) تبديل کنند. توجه کنيم که در اينجا بحثی اخلاقی در بين نيست و کارکرد اين قواعد ربطی به نيات و اهداف اصلاح گران بی خبر از آن کارکردها ندارند چرا که نتايج کار هر اصلاح گری را نوع حکومتی که او با آن پيوند دارد معين می سازد. در نتيجه، جدا از نيات شخص اصلاحگر، اصلاح دولت سرکوبگر يعنی تضمين ادامهء حيات نهادی که بصورتی دم افزون سرکوبگر تر می شود، حال آنکه اصلاح جامعهء دموکراتيک چيزی نيست جز تعديل و کاراتر کردن سيستمی که هم در خدمت مردمان است، و هم در راستای ناراضی کردن آنها نمی کوشد و خاصيتش نيز وصول به استقرار رضايت عمومی است.

No comments: